چیزی را که بر آن گرو بسته اند به حریف باختن. مغلوب شدن در بازی. مغلوب شدن در شرط: و بوصیت دعاگوی هرگز بگرو (شطرنج) نبازد تا قمار نشود و کراهیت شرع لازم نیاید. (راحهالصدور راوندی). چه خواهی ز چندین سر انداختن بدین گوی تا کی گرو باختن. نظامی. ، گرو گذاشتن: تا بتوانی گرو مباز. (قابوسنامه)
چیزی را که بر آن گرو بسته اند به حریف باختن. مغلوب شدن در بازی. مغلوب شدن در شرط: و بوصیت دعاگوی هرگز بگرو (شطرنج) نبازد تا قمار نشود و کراهیت شرع لازم نیاید. (راحهالصدور راوندی). چه خواهی ز چندین سر انداختن بدین گوی تا کی گرو باختن. نظامی. ، گرو گذاشتن: تا بتوانی گرو مباز. (قابوسنامه)
هوس بازی کردن. در پی هوس رفتن: هیچکس عیب هوس باختن ما نکند مگر آن کس که به دام هوسی افتاده ست. سعدی. نشاید هوس باختن با گلی که هر بامدادش بود بلبلی. سعدی
هوس بازی کردن. در پی هوس رفتن: هیچکس عیب هوس باختن ما نکند مگر آن کس که به دام هوسی افتاده ست. سعدی. نشاید هوس باختن با گلی که هر بامدادش بود بلبلی. سعدی